ترسیدن گنجشک ها
رقیه ندیری، شعر زیبای زیر را سروده است.
ظهر بود
در کنار چمنها نشستن
بهترین فکر من بود
آمدم با چمن دوست باشم
از درختان خرمالوی پا به ماهش
مثل پروانه
حالی بپرسم
ناگهان
در سر راه یک دسته گنجشک
مثل فواره
از جا پریدند
از چمنها
تا دل آسمان پر کشیدند
بعد از آن در سکوتی غمانگیز
فکر کردم به آن دسته گنجشک
آه آنها چرا باید از من بترسند
ترس را
از کدام آدم تیره در ذهن دارند؟
که همیشه به فکر فرارند؟
در کنار چمنها نشستن
بهترین فکر من بود
آمدم با چمن دوست باشم
از درختان خرمالوی پا به ماهش
مثل پروانه
حالی بپرسم
ناگهان
در سر راه یک دسته گنجشک
مثل فواره
از جا پریدند
از چمنها
تا دل آسمان پر کشیدند
بعد از آن در سکوتی غمانگیز
فکر کردم به آن دسته گنجشک
آه آنها چرا باید از من بترسند
ترس را
از کدام آدم تیره در ذهن دارند؟
که همیشه به فکر فرارند؟
منبع: مجله باران
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}